شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

shaylin1

شایلین و تولد امام رضا(ع)

سلام ماه قشنگ من امید دلم سلام دیروز سالروز ولادت با سعادت امام رضا(ع) همون امام مهربونمون بود. امامی که در سالروز ولادتش در سال 1389 خداوند مهربان شما گل خوشبو رو به من هدیه داد. وقتی آقای دکتر طاهری روز زایمانمو مشخص کرد اصلا نمیدونستم که تو همچین مناسبتی قراره نازنین من به دنیا بیاد. دو هفته مونده به تاریخ مورد نظر وقتی داشتم تقویم رو نگاه میکردم متوجه شدم 27 مهر همون سال روز ولادت امام عزیزمون هست. حال عجیبی بهم دست داد سریع زنگئ زدم به دکتر طاهری گفتم دکتر شما میدونستید 27 مهر ولادت امام رضاست؟گفت نه چرا میپرسی؟گفتم آخه قراره شایلینمو اون روز به دنیا بیارم. گفت انتخاب تاریخ عمدی نبود. وقتی به دلیل سزارین یه هفته جلوتر قرار شد عمل...
27 شهريور 1392

شایلین یک شب با لباس عروس

سلام فرشته قشنگم محبوب نازنینم دیشب وقتی من تو آشپزخونه مشغول شستن ظرف بودم دیدم صدام میکنی اومدم دیدم وسط پذیرایی واستادی کنار بابایی و لباس سفید عروسی هم که موقع عروسی خاله پریناز خریده بودیم تو دستته. گفتی مامان میخوام اینو بپوشم گفتم مامانی این لباس فقط واسه عروسیه اگه تو خونه بپوشی خراب میشه حیفه. هر چی من گفتم شما بیشتر اصرار کردی و پاتو کردی تو یه کفش که الا و بلا باید بپوشم. باز هم طبق معمول من کوتاه اومدم و لباسو کردم تو تنت. بعد گفتم حالا که پوشیدی بذار یه عکس ازت بگیرم نذاشتی. بلافاصله هم گفتی مامانی بریم بخوابیم. با این لباس؟ بد جایی گیر کرده بودیم. هر چقدر من گفتم بابا گفت شین شین گفت قبول نکردی که نکردی.هر چی از پیراهنای د...
19 شهريور 1392

برای دخترم عشق جاودانه ام

تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر رو به همه دختران پاک و آفتابی  این سرزمین تبریک گفته و از خداوند عزیز براشون سلامتی و خوشبختی رو آرزو می کنم. دختر نازنین و شیرین زبانم سلام دلم میخواهد تمام کلمات عاشقانه را کنار هم ردیف کنم و شعری زیبا برای تو بسرایم که جاودانه باشد اما افسوس که من سرودن نتوانم . دخترک زیبا و مهربانم از روزی که خداوند مهربان تو را به من داد انگار تمام عشقهای بی بدیل دنیا را برایم معنی کرد. آن لحظه ای که تو را در آغوش گرفتم و فشردمت به قلبم دنیا رنگی دیگر به خود گرفت و نور امید و دلخوشی در آسمان زندگیم تابیدن گرفت. شایلین عزیزم دختر قشنگم هر چقدر از عشق مادرانه ام برایت بنویسم نمیتوانم عمق احساسم را بیان ...
16 شهريور 1392

شایلین و نقاشیهاش

پریشب آقا جون و مامان جون خونه خاله نوشین بودن خاله زنگ زد ما رو هم دعوت کرد رفتیم خونشون. اون شب بابا برگشت ولی ما خوابیدیم اونجا و چون فرداش من نمیخواستم برم اداره صبح به خاطر اینکه اینقد شما هی آبرنگ آبرنگ گفتی که مجبور شدیم ببریمت بیرون و برات آبرنگ بگیریم. وقتی برگشتیم خونه خاله یه دفتر پیدا کردیم و دادیم دستت و شروع به نقاشی کردی. وقتی نقاشیتو دیدم خیلی خوشحال شدم اخه این اولین بارت بود که شکل میکشیدی و تا چند روز پیش همش کاغذو خط خطی میکردی. این دفعه با تفکر و جدیت دایره میکشیدی و اسم هم واسش میذاشتی: خوشگلم در حال نقاشی کشیدین با آبرنگ اول اینو کشیدی وقتی ازت پرسیدم این چیه؟گفتی خونه است الهی فدات شم واقعا هم شبیه خونه است ...
5 شهريور 1392

بازم عکس

سلام ماه قشنگم دو هفته پیش با خانواده دایی موسی و دایی صمد و خاله پریناز البته بدون بابایی رفتیم سمت سولقان.جای خیلی باصفا کنار رودخونه اتراق کردیم اون روز خیلی به هممون خوش گذشت. بخصوص شما که تا تونستی آب بازی کردی.حیف که بابایی نبود اگه بود بیشتر خوش میگذشت آخه بابا واسه یه کاری رفته بود کرج. اینم چند تا عکس از شما جوجوی من شایلین به حرف عمو سامانش گوش کرد و یه ژست قشنگی گرفت. فدای ژستت بشم من اینم بردیای ملوسمه تو بغل عمه لاله. وای که چقدر دوسش دارم من. وقتی باهاش حرف میزنی فقط ذوق میکنه و لبخند میزنه. اینقد خوش اخلاقه این جوجو.ولی نمیدونم چرا شما اینقد بردیا رو اذیت میکنی؟من شرمنده میشم پیش دایی صمد و زندایی لیلا ...
5 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد